کد مطلب:134100 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

زندگی با ستمگران چیزی جز ننگ نیست
هنگامی كه بالاخره حسین (ع) در برابر سماجت و پافشاری حر قرار گرفت و قیافه ی اهرمنی جنگ را آشكارا دیدار كرد در مقابل یاران آزاده و شجاع خویش ایستاد و خطبه ای سوزان و آتشین ایراد فرمود كه تا اعماق جان هر انسان زنده و بیدار اثر می گذارد، در آنجا فرمود:

«... انه قد نزل بنا من الامر ما قد ترون و ان الدنیا قد تغیرت و تنكرت و ادبر معروفها و لم یبق منها الاصبابة كصبابة لاناء و خسیس عیش كالمرعی الوبیل الاترون الی الحق لایعمل به والی الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المومن فی لقاء ربّه حقاً حقاً فانی لا اری الموت الاسعادةً والحیوة مع الظالمین الا برماً. [1] .

یعنی ای یاران من، می بینید كه چگونه بلا و شدت بر ما وارد گردید، همانا راه و رسم روزگار وارونه شد و صورت كریه و زشت آن دیدار گردید و از نیكوئی و معروف چیزی بجای نماند مگر بسیار ناچیز و فریبنده و زیستن در این روزگار سخت ناگوار است، آیا نمی نگرید


كه كس بسوی حق نرود و از باطل روی نگرداند؟! در این روزگار ناچار یك مرد خدا باید طالب مرگ باشد و بدون تردید لقای پروردگار خود را آرزو كند و من در این شرائط مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران و ناپاكان را جز ذلت و ننگ نمی بینم».

در این خطبه سوزناك و آتشین فرزند امیرالمؤمنین شرائط دردناك اجتماع را آشكارا بیان كرده و صریحاً اعلام می كند كه منكر و گناه شایع گردیده و از حق و معروف چیزی جز اندك به جای نمانده.

اجتماع به سوی باطل در حركت است و از حق روی گردان ولی در این شرائط دردناك-شرائطی كه از كسی كاری ساخته نیست و یك انسان بیدار باید بنشیند و همچنان تماشاگر اوضاع باشد- مرگ از نظر فرزند پیغمبر جز سعادت و زندگی جز نكبت، ذلت و ننگ نیست در این وضع دردناك كه همه چیز از مسیر اصلی خود منحرف گردیده و ستمگرانی نالایق بر مسند حكومت تكیه زده اند زندگی تنها برای كسانی آرزو است كه یا از دیوانگان و بی دركان اجتماع هستند و یا آنكه خود هم رنگ جماعتند، اما از نظر آزاد مردان امت آنهائی كه نمی خواهند سفره شان از خون دل دردمندان و طبقات محروم رنگین باشد، كسانی كه نمی خواهند پایه های سعادت خویش را بر اسكلت های بی جان و بی رمق بی پناهان بنا نهند، آنهائی كه نمی خواهند لبخندشان بر اشكهای ریزان و چهره های زرد و افسرده یتیمان، بیوه زنان و تهیدستان باشد و بالاخره آنان كه نخواسته اند بقیمت محو و نابود ساختن حق و عدالت چند روزی همانند


حیوانات بخورند و بیاشامند و نام آنرا زندگی بگذارند از نظر این جمع زیستن جز ننگ و نكبت نیست آری اینجاست كه حسین (ع) آن پرورش یافته ی دامنهای پاك و انسان پرور می گوید: «... ان لا أری الموت الاسعادة والحیوة مع الظالمین الا برماً» این منطق بزرگ و انسانی حسین اگر چه برای بسیاری از مردم عصر وی قابل درك نیست- آنهائی كه می گویند باید زندگی كرد در هر شرائط و بهر قیمت كه باشد!!!- اما برای یاران با وفای وی یعنی آن شیر مردان اسلام و دیانت. این منطق مقدس بخوبی درك می شود از این نظر هنگامی كه آن بزرگوار سخنان خود را به پایان رساند هر یك از آن مردان آزاده برخاستند و در پاسخ آن حضرت سخنانی گفتند و پایداری خویش را در راهی كه حسین (ع) در پیش دارد آشكارا اعلام داشتند، زهیر بن قین بپای خاست و گفت:

«قد سمعنا هداك اللَّه یابن رسول اللَّه مقالتك و لو كانت الدنیا باقیة و كنا فیها مخلدین لاثرنا النهوض معك علی الاقامة فیها-

یعنی ای پسر پیغمبر ما سخنان شما را شنیدیم خداوند همواره در مشكلات راهنمای شما باشد، اگر دنیا برای ما پایدار و زندگی ما در آن همیشگی بود با اینحال ما ترجیح می دادیم كه با شما كشته شویم و از زندگی چشم بپوشیم.

در این گفتار كوتاه زهیر نیك بنگرید كه چگونه این صحابی بزرگ منطق مقدس امام علیه السلام را درك كرده و می گوید اگر زندگی


این جهان ابدی و همیشگی بود با این حال من با شما قیام می كردم و در راه اهداف مقدست جان می باختم!!! زهیر بن قین نه تنها زندگی كوتاه این جهان را با ستمگران ناچیز می شمرد بلكه حیات ابدی را هم كه با بیدادگران بگذرد و در حكومت سفله هائی مانند یزید باشد ذلت و ننگ می داند. هلال بن نافع پس از زهیر سخن گفت:

«واللَّه ما كرهنا لقاء ربنا و انا علی نیانا و بصائر نانو الی من والاك و نعادی من عاداك.

یعنی ما از لقای پروردگار خویش كراهت نداریم و مرگ را ناگوار نمی دانیم، ما در این راه چشم بسته نیامدیم بلكه دارای هدف هستیم و بر این هدف مقدس بصیرت داریم، ما با دوستان شما دوستیم و با خصم ستمگرتان دشمنی می ورزیم».

آنگاه بریر سخن گفت:

«واللَّه یابن رسول اللَّه لقد من اللَّه بك علینا ان نقاتل بین یدیك فینقطع منا اعضائنا ثم یكون جدك: شفیعنا یوم القیمة. [2] .

یعنی ای پسر پیغمبر بخدا قسم كه خداوند به وسیله ی تو بر ما منت نهاد و به ما توفیق داد تا در راه تو پیكار كنیم تا اعضای ما از هم جدا گردد، آنگاه جدت در قیات از ما شفاعت كند».

اینان كسانی بودند كه در آن روزی كه قدرت شوم یزید دلها را سخت مرعوب ساخته بود و آرزوی رسیدن به جاه و مقام بسیاری از كسان را آبستن


آن حكومت و در زمره چاكران و جان نثاران زاده ی فرزند هند قرار داده بود آنها در برابر حسین (ع) و در آن دریای مواج مصیبت و بلا اینگونه از خطر استقبال كردند و اعلام وفاداری نمودند!!!، آیا ممكن است تاریخ این آزاد مردان و فداكاریهای آنان را فراموش كند؟!.

كسانی كه جز برای خدا و راه خدا ارزشی قائل نبودند زیرا می دانستند كه حقیقتی و رای آن وجود ندارد.


[1] لهوف سيد بن طاوس صفحه ي 34 چاپ نجف.

[2] ناسخ التواريخ حالات سيدالشهداء ج 2 صفحه ي 167 چاپ جديد.